امروز داشتم فکر می کردم به عجیب بودن زندگی.

و خب رسیدم به عجیب بودن ما آدما" چون ماییم که زندگیو میسازیم و خب داریم عجیب میسازیمش.

امشب اینو به فائزه هم گفتم و راجبش حرف زدیم بعد اون گفت " میدونی اینکه الان ما 180 درجه با اینی که هستیم فرق کنیم بنظرم میتونه به سادگی آب خوردن باشه"

این اون جوابی نبود که دنبالش بودم و انتظار داشتم بگه" چون مسیر حرفامونو کاملا جابجا کرد و من میخواستم تهش برسم به گفتن یه چیزای دیگه ولی خب این حرش شد یه جرقه برای فکر کردن به این موضوع: به تغییر

بهش گفتم من این تغییر رو دوست ندارم" اینکه فکر کنم ثباتی ندارم، البته اگه تغییر مثبت باشه که چه بهتر و تغییر منفی رو هم که کلا رد میکنم ولی من دچار تغییری شدم که نه مثبته و نه منفی. این تغییر هیچ سودی نداره" ضرری هم نداره ولی شاید خسته کننده باشه.

شاید.

پ.ن: ادامه دارد


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها